English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2384 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To stone someone . U کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to pepper with stones U سنگسار کردن
stonning to death U سنگسار کردن
lapidate U سنگسار کردن
lapidation U سنگسار سازی
rainstorms U باد و باران باران شدید
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
sand blast U شن باران کردن
missiles U موشک باران کردن
slug U گلوله باران کردن
cannonade U گلوله باران کردن
slugged U گلوله باران کردن
shoots U تیر باران کردن
missile U موشک باران کردن
shell off U گلوله باران کردن
slugs U گلوله باران کردن
shoot U تیر باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rain proof U ضد باران
rains U باران
rainy U پر باران
drizzle U نم نم باران
drizzles U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
rainless U بی باران
rain water آب باران
pluvine U باران زا
rainwater U اب باران
rain U باران
fine rain U باران
pluvian U باران زا
hydrometeor U باران
drizzled U نم نم باران
raining U باران
rained U باران
pluvial U باران زا
drizzling U نرمه باران
rainstorms U طوفان باران
bombard U گلوله باران
sprinkles U پوش باران
rainfall recorder U باران نگار
drizzled U نرمه باران
sprinkled U پوش باران
rainfall index U نمایه باران
rainmaking U ایجاد باران
rainfall area U پهنه باران
rainfall gauge U باران سنج
udometer U باران سنج
fall out U باران رادیواکتیو
orographic rain U باران کوهزاد
bombardments U گلوله باران
rain gauge U باران سنج
ombrometer U باران سنج
bombardment U گلوله باران
ombrology U مبحث باران
drizzle U نرمه باران
rainstorm U طوفان باران
rainmaker U باران ساز
raindrop U قطره باران
mizzle U باران ریز
cyclonic rain U باران چرخهای
sleets U برف و باران
to send down rain U باران فرستادن
raindrops U قطره باران
killdeer U مرغ باران
sleeting U برف و باران
sleeted U برف و باران
bombarded U گلوله باران
rainproof U عایق باران
fine rain U باران ریز
bombarding U گلوله باران
bombards U گلوله باران
raintight U باران ناپذیر
much rain U باران بسیار
much rain U باران زیاد
pluvial dendation U باران ستردگی
sleet U برف و باران
sprinkle U پوش باران
shower U درشت باران
catchment U باران گیر
hydrometer U باران سنج
hyetometer U باران سنج
pluvimeter U باران سنج
rain ga U باران سنج
petrel U مرغ باران
acid rain U باران اسیدی
storm water overflow U سرریز اب باران
pash U باران شدید
showers U درشت باران
showering U درشت باران
pride of the morning U مه یا باران بامداد
rain laden U باران ساز
rain gage U باران سنج
golden rain آتش باران
showered U درشت باران
rain check U بلیط باران
plover U مرغ باران
pluviometer U باران سنج
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
blood rain U باران سرخ
rain shower باران شدید
pluviometry U باران سنجی
plovers U مرغ باران
drizzles U نرمه باران
dotterel U مرغ باران
plenty of rain U باران کافی
plenty of rain U باران فراوان
pluviosity U باران خیزی
isohyetal map U نقشه خطوط هم باران
storm sewer U لوله فاضلاب اب باران
impluvium U حوض باران گیر
typhoons U توفان همراه با باران
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
rainfall U ریزش باران بارنغگی
typhoon U توفان همراه با باران
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
pitter-patter U چک چک باران و غیره ضربان
nimbus U وندی به معنای باران زا
pitter patter U چک چک باران و غیره ضربان
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
storm water retention tank U منبعهای نگهدارنده اب باران
rainstorm U باران بوام باتوفان
rainstorms U باران بوام باتوفان
killdee U یکجور مرغ باران
nimbuses U وندی به معنای باران زا
pluviograph U باران سنج خودکار
It was raining hard. U باران سختی می با رید
stager U گرگ باران دیده
raindrop imprints U اثرهای چکه باران
totalizer U باران سنج دخیرهای
standard rain gage باران سنج معمولی
continuous rain بارش باران دائمی
rain prints U اثرهای چکه باران
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
raindrop impressions U اثرهای چکه باران
rainsquall U باران توام باتوفان
too much rain باران بیش از اندازه
weatherbeaten U باد و باران دیده
monsoon U باد و باران موسمی
monsoons U باد و باران موسمی
intermittent rain بارش متناوب باران
rainproof U مانع نفوذ باران
It was raining fast. U باران تندی می آمد
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
rainwash U شستشوی چیزی بوسیله باران
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
rainwash U شسته شده بوسیله باران
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
pratincole U سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
weatherworn U فرسوده در اثر باد و باران وهوا
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
scat U مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
shells U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
procellarian U وابسته به جنس مرغ طوفان یا مرغ باران
the rain pelted down U باران شرق شرق باریدن
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com